توی سرمای زمستون یه کبوتر توی ایوون / خیس شده پَر های نازش ، بالاش دیگه نداره جون
بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته / آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته
یه دلش پر اضطراب یه دلش پُر امیده / توی آسمون آبی ، اون هنوز جُفتی ندیده
دلشو زدش به دریا ، بره دنبالش به هر جا / اما افسوس یه شکارچی ، نشسته پشت درختا
تا بلند میشه ز ایوون ، می ریزه روی زمین خون / تا می ریزه رو زمین خون ، می شینه جُفتش رو ایوون
بس به آسمون نگاه کرد ، دیگه چشماش شده خسته / آخه اون خبر نداره ، خودشم بارشو بسته
یه دلش پر اضطراب یه دلش پُر امیده / توی آسمون آبی ، اون هنوز جُفتی ندیده