آهنگ تصنیف چشمه ی نوش عبدالحسین مختاباد
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم ، نشنیدم
امید در شب زلفت به روز عمر نبستم
طمع به دور دهانت ز کام دل به بریدم
به شوق چشمه ی نوشت چه قطره ها که فشاندم ، چه قطره ها که فشاندم
ز لعل باده فروشت چه عشوه ها که خریدم ، چه عشوه ها که خریدم
ز غمزه بر دل ریشه ام چه تیر ها که گشادی
ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی
که پرده بر دل خونین به بوی او به دریدم
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم ، نشنیدم