از اون شبای رنگی دو چشمات
بزن پلی به شب سیاه چشمام
بگیر خورشیدو از توی نگاهت
بذار عشق توی یخ بسته ی دستام
ببین بی تو چه دلگیرم و دلتنگ
چه خسته ام چه وا مونده و تنها
نمی بینم تو این سیاهی شب
یه جاده رو به دروازه ی فردا
یه قصه ام قصه ای که ناتمومم
نذار که من بی تو ناتموم بمونم
منو از روی خاک خسته بردار
ببر تا اوج ابرا برسونم
بی تو راهی سرزمینی دورم
اسیر جاده های بی عبورم
به دنبال توام دنبال نورم
بزن ستاره ای بر شب کورم
بی تو راهی سرزمینی دورم
اسیر جاده های بی عبورم
به دنبال توام دنبال نورم
بزن ستاره ای بر شب کورم
ترانه ام روی لب هات مونده خاموش
چرا در تو شدم امروز فراموش؟
منو درگیر و دار قصه ی مابا کوله باری از خاطره بر دوش
به دنبال تو در تنهایی خویش
تو جاده های سرد شهر می گردم
شبا رو تا به هر سپیده میرم
اما تا به هنوز پیدات نکردم
میشه معجزه باشه دیدن تو
بیاد روزی که من ببینمت باز
منی که توی آسمون می گردم
تورو روی زمین پیدا کنم باز
بی تو راهی سرزمینی دورم
اسیر جاده های بی عبورم
به دنبال توام دنبال نورم
بزن ستاره ای بر شب کورم
بی تو راهی سرزمینی دورم
اسیر جاده های بی عبورم
به دنبال توام دنبال نورم
بزن ستاره ای بر شب کورم