خالی نمیشم از غمی که حق من نیست روزی هزار بار مردم و غم هام نمردن ¤„
این گریه ها کهنه ی بی وقفه ی من انگار از تاثیر هیچ بوی نبردن •¢
یه عمره از دور منو دریا میبینن اما درونم چیزی جز سراب و غم نیست ¤„
من از خودم گلایه دارم دردم اینجاست این زندگی چیزی که من میخواستم نیست •¢
از من فقط یه اسم مونده و یه سایه اما میدونم هیشکی جز من متهم نیست ¤„
این اعتراف آغاز یک پایان تازس این زندگی چیزی که من میخواستم نیست •¢
این زندگی چیزی که من میخواستم نیست این فاجعه دائم داره تکرار میشه ¤„
پنجره ای که رو به دیوار باشه هر روز بعد از یه مدت از خودش بیزار میشه •¢
مثل یه پروانه که وابستس به پیلش شاید نمیخواستم به دنیا پا بذارم ¤„
مثل یه ماهی که پر از وحشت آبه روزای خیلی سختیو در پیش دارم •¢