مرا ببوس
مرا ببوس
برای آخرین بار،
تو را خدا نگهدار
که می روم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته،
گذشته ها گذشته،
منم به جستجوی سرنوشت
در میان توفان هم پیمان با قایقران ها
گذشته از جان باید بگذشت از توفان ها
به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها.آه
شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم
نگر تو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکن
دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا لب بگذاری بر لب من
دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن ماند یک امشب من
ستاره مرد سپیده دم،
چو یک فرشته ماهم
نهاده دیده برهم،
میان پرنیان غنوده بود.
به آخرین نگاهش
نگاه بی گناهش، سروده
واپسین سروده بود.
بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.
به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم
به صبح روشن باید از آن دل بردارم،
که عهد خونین با صبحی روشن تر دارم
دختر زیبا همچون شبنم گلها با برگ شقایقها بنشین بر بال باد سحر
دختر زیبا
چشمان سیه بگشا، با روی بهشت آسا
بنگر خندانم بار دگر
مرا ببوس
مرا ببوس
برای آخرین بار،
تو را خدا نگهدار
که می روم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته،
گذشته ها گذشته،
منم به جستجوی سرنوشت